برای بوییدن یک گل ** برای شنیدن یک صدا ** برای خواندن یک شعر ** چقدر تنها مانده ام
حتی نگفتیم.. - می نویسم به یاد کسی که به یادم نیست
........... درباره خودم ...........
حتی نگفتیم.. - می نویسم به یاد کسی که به یادم نیست
........... لوگوی خودم ...........
حتی نگفتیم.. - می نویسم به یاد کسی که به یادم نیست
..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
.......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........
.: شهر عشق :.
دل شکســــته
فرهنگی
یاس...
خـطـ خـــــــــطـی
بسوی ظهور

......... لوگوی دوستان من .........








............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

 
  • حتی نگفتیم..

  • نویسنده : خاطرات سرد:: 89/5/6:: 7:8 صبح

    حتی نگفتیم خداحافظ..

    تو هم رفتی ، مثل همه قصه های تکراری زندگی من.

    حالا تو فقط ، تکرار دوباره یک قصه کهنه هستی.

    دیگر نه اصراری به ماندنت و نه انکار رفتنت...

    هیچ چیزی در من نیست جُز مشتی تصویر و خاطره که می گذارم توی صندوقچه کنار همه رفته ها.

    نه اشکی ، نه بغضی ، نه حتی نگاهِ لرزان نگرانی که از تکرارش خسته ام.

    این یک بار را می خواهم صاف و مستقیم خیره شوم به چشمانم و بگویم به درک!این رفتن برگشتنی نداره...

    تو باور کن که من خوشبختم و به بختِ خویش، خوش خیال می خندم و نمی خواهم بزرگ شوم و فقط می خواهم برای بزرگ شدنم رویا ببافم.

    با سری که روی شونه های خودم گذاشتم نه شانه دیگری که به هیچ شانه ای امیدی نیست.چه دلتنگ باشم و چه نباشم.

    باور کن می روم و دیگر به هیچ هوایی برنمی گردم.

    حتی آفتابی ترین هوا هم گرمم نمی کند ، بس که اینجا سرد است.

    هوای عاشقی هایم حواله به همان دلتنگی های گاه و بیگاه.

    بگذار فقط خاطره باشند و چند خطی روی بی خطی های این گذر، برای دلم که طعمش را یدک بکشد ، برای فرداها که آن هم نمی دانم برای چه؟! برای خالی نبودن عریضه و غریزه شاید ...

    اصلا دلم میخواهد آنقدر در رفتن فرو روم که راه بازگشت را گم کنم و هی دور شوم و دور شوم.

    می بینی؟!

    بس که اندوه به جانم بارید ، خرافات مثل علف هرز در حرفهایم رویید...

    از اندوهگین بودنم که فاکتور بگیری ، انگار حالم خوب است و دلتنگی ها را هم خیالی نیست  زندگی که خیال منبسط شدن ندارد.


    نظرات شما ()