برای بوییدن یک گل ** برای شنیدن یک صدا ** برای خواندن یک شعر ** چقدر تنها مانده ام
دلتنگی - می نویسم به یاد کسی که به یادم نیست
........... درباره خودم ...........
دلتنگی - می نویسم به یاد کسی که به یادم نیست
........... لوگوی خودم ...........
دلتنگی - می نویسم به یاد کسی که به یادم نیست
..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
.......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........
.: شهر عشق :.
دل شکســــته
فرهنگی
یاس...
خـطـ خـــــــــطـی
بسوی ظهور

......... لوگوی دوستان من .........








............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

 
  • دلتنگی

  • نویسنده : خاطرات سرد:: 88/4/30:: 1:10 صبح

    بگذار تا بگویم . از حرف هایی که دیگر نمی زنم . شعر هایی که دیگر نمی خوانم . کتاب هایی که دیگر مادرم مجبور نیست مرتبشان کند ، هر بار ، هر روز . هر بار .. از تمام روزهایی که سعی می کنم فراموشم شوند . از تمام سال هایی که می خواهم از یاد ببرم . از تمام سطر هایی که دیروز سوزانده ام . لحظه هایی که به باد سپرده ام . از خیابانی که هر بار مسیرم را کج کرده ام ، نکند قدم هایم باز تجربه اش کنند .

    بگذار تا بگویم .

    از روزهای ابری ، شمعدان های صف کشیده بر حیاط گلفروشی که همین نزدیکی هاست . ماهی های کوچک قرمز که دیروز نگاه دختری را می دزدیدند . از تازه شدن های ویترین مغازه ی یک دوست . از خنده های یک مادر و فرزند در صف اتوبوس . از یک پیرمرد که دیروز خبر ازشهریه ی دخترش می گرفت . مردی که به دنبال جایی بود برای نشستن . از آسمان که امروز تشنه ی باریدن بود .

    سطرهای زیادی منتظر ، حرف های زیادی در دل .... .

     و من نمی خواهم حتی نامی از کلاغی بشتوم که نمی دانم چرا هرگز به خانه نرسید . لابد قسمت نبود ، یا که شاید قسمتی بود که من نبودم .

     عجیب دلگیرم این روزها..

     


    نظرات شما ()