• وبلاگ : مي نويسم به ياد كسي كه به يادم نيست
  • يادداشت : شروع قصه...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + .. 
    سلام سحر جان/ چيزي ندارم كه بگم عزيز داستانت به دلم نشست منم يه روزگاري مثل تو بودم ولي حالا ديگه همه چي براي من تموم شدست فقط خاطراتش برام مونده مراقب دلت باش / خدا نگهدارت/
    + كيا 

    سحر خانوم امروز و ليلاي ديروز هههه خاطراتتو دستكاري نكن همونجور كه هست بنويسي هاهاهاها

    من اولين نفري بودم كه باهام آشنا شدي و اولش هم من بودم كه راجب مرام و معرفت آدم هاي روم به خصوص اون شخصِ مورد نظرت كه حالا باهاش ... برات گفتم و الي آخر

    ياد آوري ميكنم كه به قول خودت اون زمان فقط من بودم كه باعث شدم پايبند اون روم بشي حالا اگه گناهي مرتكب شدم خدا منو ببخشه هههه

    و اگه حمل بر خودستايي نباشه بازهم به قول خودت مجذوب شعراي من ميشدي ههههه بمتند كه حالا به هر دليلي چشم ديدن منو نداري و .... هاهاها

    اگه اينطوري شروع ميكردي و از من به عنوان كسي كه بد بوده برات ياد ميكردي به واقعيت نزديك تر بود ...

    + .. 
    سحرجان/ دلم ميخواست يه چيزي بگم چيزي كه ته دلم مخفي كردمش اما هنوز اينقدر بي رحم نشدم كه بخوام به خاطر خودم دل كسي رو بشكنم/ .. دوسش دارم .. خيلـــــــــي خيلـــــــــــي خيلــــــــــي / اونقدر كه حتي جرات نميكنم اسمشو به زبون بيارم /.
    پاسخ

    سلام .. وقتي برام نوشتي از دلت و و چيزي كه ته دلت مخفي كرديش . خب ميگفتي.. دوسش داري؟ كيو؟ ولي نه جرات نميخواد شجاعت ميخواد پس به خرجش بده و بگو كيو دوست داري .. منتظرت هستم كه بازم بياي و برام بگي./.